انسان به مجدد دیدن رنگ ها مجذوب رنگ ها می شود بی آن که عقل و خرد او در این جذبه نقشی داشته باشد و روانشناسی رنگ ها کوشش می کند که به یاری عقل و خرد این جذبه فارغ از عقل را کشف کند. رنگ یکی از شگفت انگیزترین صفات هستی است و یکی از عالی ترین مواهب الهی است که نامش رنگ بخشیدن به عالم هستی است. خالق بی همتا رنگ را نیز آفرید و آن را وسیله ای قرار داد برای تمایز اشیاء. هر نقشی که در زندگی هست دارای رنگی است و هر زندگی نشان از زندگی دارد. رنگ ها معانی گوناگونی را بیان می کنند و می توان گفت رنگ ها یک زبان بین المللی اند. اگر ما شرایط خاص جغرافیایی کشورها را که موضوعی منطقه ای است کنار بگذاریم، می بینیم که کوششی در خور تحسین نشده تا رنگ ها جهانی شوند. مثلاً سرخ رنگی گرم است و طول موج بالایی دارد این رنگ را ما می بینیم که وقتی شخصی مهم یا رهبر یا فرمانده ای در یک کشور مهمان است زیر پای او پهن می کنند. در واقع زیرپای بزرگان قوم پهن می کنند تا یک استقبال گرم و باشکوه را برپا کنند و می دانند که قرمز بیان عظمت، شکوه و جلال و قدرت را دارد. ما ندیدیم که یک قالی آبی یا زرد و یا سفید زیرپای بزرگان مهمان پهن باشد. این ها علامتی است که رنگ ها به عنوان الفبای بین المللی ارتباطات تصویری و ارتباطات رنگی در حال تکوین است. معنا و مفاهیم رنگ ها و ارزش های عاطفی آن ها بسیار مهم هستند. رنگ هایی هستند که دریافت ذهنی آن ها برای ما مبهم است. در این برنامه ما سعی می کنیم به یک سری از این مبهمات پاسخ دهیم. مفاهیمی که تا حدی مبهم هستند در بین ما مشترک هستند. چرا؟ ما از رنگی خوشمان می آید؟ یا چرا رنگی را رد می کنیم؟
به کاربردن عنوان روانشناسی رنگ ها زیاد درست به نظر نمی آید چرا که رنگ ها که روان ندارند تا ما بخواهیم روانشناسی آن ها را به دست بیاوریم بلکه غرض آن است که ما بتوانیم از طریق رنگ ها به تأثیرات و هنجار آن ها در ذهن و روان خودمان آگاه شویم. بنابراین روان از انسان هست و رنگ ماده ای است که در جهان به عنوان یک پدیده مغتنم حضور پیدا کرد. اصطلاح روان برابر است در زبان فرنگی ها با روح یا«SPRIT» در قرآن کریم آمده است یسئلونک عن الروح، قُل الرّوح من امر ربی».
«یعنی می پرسند از تو، از روح بگو، روح از امور خداست» و اما روانشناسی رنگ ها بررسی اثر رنگ بر جان و تن انسان را در موضوع خودش قرار داده است.
نظر به این که رنگ عبارت است از ارتعاش نسبی انرژی و ضبط آن، انرژی مغناطیسی و ضبط آن به وسیله سلول های محیطی که پس از انتقال آن به مغز اثر می گذارد و متظاهر می شود. اگر فردی که مورد آزمایش قرار می گیرد، معرفت سطحی داشته باشد به همان نسبت لذت می برد و اگر یا این که متنفر باشد و اگر معرفت علمی داشته باشد در سطح بالاتر به تحلیل می پردازد، سپس سود می برد. سرعت تحلیل طبعاً بستگی به تخصص و مهارت دریافت کننده و یا شنونده دارد. نتیجه آن که زیبائی و زیباپسندی در انسان یک امری طبیعی است و انسان کلاً موجودی است زیباپسند و این گونه خلق شده زیباپسندی جزئی از نهاد او شده و بهره گیری از آن بستگی به وراثت و اکتساب دارد. به هرحال روانشناسی یک نوع انعکاس است. انعکاس یک پدیده که در طبیعت است و ما ناگزیر هستیم که آن راببینیم و با چشممان آن را لمس کنیم. بحث روانشناسی رنگ ها با این صحبتی که برایتان داشتم برمی گردد به این که اصولاً پایه روانشناسی رنگ ها یک بحث فیزیکی است، مطلقاً به سلیقه افراد ربطی ندارد، البته نه این که مطلقاً، بلکه یک مقدار محطاطانه صحبت کنیم و بگوییم تا حدی به سلیقه افراد ربط دارد ولی کلاً یک بحث فیزیکی است و به طول موج رنگ ها برمی گردد. رنگی هست که انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و رنگی که تحت تأثیر قرار نمی دهد. این یک بحث فیزیکی است حالا گاهی هم رنگ ها هستند که ما خودمان در مقابل آن جبهه می گیریم و می خواهیم که امتحان کنیم و آزمایش کنیم. به هرحال اساس صحبت های امروز ما این است که روانشناسی رنگ ها بر پایه یک بحث فیزیک یعنی طول موج استوار است. شما بیم این را نداشته باشید که ما بحث فنی فیزیک یا شیمی را خواهیم داشت، نه ما در یک محیط حدوداً هنری و فرهنگی قرار داریم و همین ها فقط اشاره می کنم که این رنگ ها که ما بحث خواهیم کرد دارای طول موج های مختلفی هستند. طول موج به معنای بسیار ساده یعنی توان یک رنگ برای مورد توجه قراردادی افراد، رنگ قرمز توانش بسیار زیاد است و طول موجش بالاست و براساس واحدهایی که ما داریم (مثلاً میلی میکرو) می گویند ۶۵۰ تا ۸۰۰ میلی میکرو طول موج دارد یعنی بالاترین طول موج متعلق به رنگ قرمز است. بنابراین رنگ قرمز که طول موج بالا دارد کیفیت های خاص خودش بر اساس این طول موج است. کوتاه ترین آن ها ۳۹۰ تا ۴۳۰ میلی میکرو هست که به رنگ بنفش مربوط هست همان پدیده ای که به نام های قرمز و نارنجی و زرد و سبز و آبی و نیلی و بنفش گفته می شود، این ها رنگ است و لاغیر یعنی سفید و سیاه را از این بحث جدا می کنیم. ما به این ها، رنگ نمی گوییم بلکه بی رنگ می نامیم. تا این جا به رنگ ها می گویند کروماتیک ها. بحث کروموتراپی یا رنگ درمانی هم از همین جا آمد، یعنی ریشه ی لغوی رنگ کروم است، کالر نیست، کالر یک لغت دیگر است که به وجود آمده به خاطر این که کارهای نقاشی یا کارهای هنری را بتوانیم بیشتر بررسی کنیم، در حالی که کروم بیشتر ریشه صنعتی دارد. بنابراین فتوکروم یا کروموتراپی بحث رنگ درمانی است. رنگ درمانی هم امروزه مایه امید بسیاری از انسان هایی است که به ناهنجاری روح و روان مبتلا هستند و ناگزیر باید زندگی کنند. بنابراین بزرگان قوم در این زمینه آمدند و از طریق کروموگرافی، رنگ درمانی این ها را معالجه کردند ما بحث مان بر می گردد به همین کروموگرافی. اولین رنگی که برایتان صحبت می کنم رنگ آبی است.
آبی تقدس و ایمان را برای ما نمایش می دهد و اشاره ای به فضای آسمانی و لایتناهی وجود دارد. در ویژگی اسرارآمیز رنگ آبی سکوت و ملایمت و آرامش وجود دارد.
طول موج رنگ آبی کوتاه و اثرش ملایم و ساکن است. با سازهایی مانند نی و فلوت برابری می کند. فلوت که برگرفته از نی است اولین سازی است که انسان شناخته است و به قولی روزی روزگاری انسان از نیزاری می گذشته نوائی حزن انگیز از سوی نیزار می شنود و متوجه می شود که این باد است که در نی بریده ای می دمد و این صوت که حزن انگیز است و آرامش را به وجود می آورد. تابلویی که می بینند از نقاش روسیه است که یک بانوی روس را نمایش می دهد با لباس های محلی و برای ایجاد فضایی آرام و ملایم از رنگ های آبی ملایم حتی سرخ های خیلی کم رنگ سود می جوید. صدای نی دعوت به تأمل و سکوت دارد. این رنگ با دایره برابر است. فرمی که منحنی وار و آرام از کنار ما می گذرد و بدون این که به چشم ما اخطاری می دهد به حرکتش تا بی نهایت ادامه دهد. تابلویی است از پاپلو پیکاسو در دوران آبی این هنرمند که در پرونده این هنرمند شاخص است.
صورتی یا قرمز و آبی او و در این جا با بهره گیری از آبی فقر و ناتوانی که نهایتاً از آرامش به دست می آید و یا آرامش توأم با رنج و اندوه به ارمغان می آورد، نمایش داده می شود. تأمل و سکوتی که در آبی نهفته است در غذا خوردن انسان هم تأثیر می گذارد و به عکس آن که اصوات هیجان انگیزی که ایجاد اختلال گوارشی می کند. در گوارش ایجاد آرامش می کند و به راحتی می شود در غذا خوردن تأمل کرد و به سوءهاضمه مبتلا نشد. موسیقی آرام فلوت یا نی در بعضی از فضاهایی که مربوط به رستوران هاست و می تواند این دعوت به آرامش را با صلابت به انسان هدیه کند. رنگ آبی به سبب تشابه با رنگ آسمان رمز زاده شدن و پدید آمدن است. آبی رویدادهای معنوی و متعالی را نمایش می دهد. معرف عشق رمانتیک است، عشق فرزند به مادر با اهدای گلی آبی رنگ می توان این عشق را بیان کرد. عشق روحانی، آبی رنگی است آرام و مقدس و شنل حضرت مریم مقدس نشانه است که در اروپا از نظر نقاشی آرامش و تعادلی است. که آبی به ارمغان می آورد و درونی است، اگر شما آبی را دوست دارید احتمالاً انسانی درون گرا هستید. گوشه گیر هستید و به کارهای اجتماعی اصلاً علاقه مند نیستید. و دنیایی بزرگ تر از دنیای موجود در درون خموش شما موجود است. تابلویی است از ونسان ونگوگ با آبی ها برای نمایش یک شب آرام و طبعاً با رنگ آمیزی هایی مثل بنفش که نشان از آبی دارد و کلاً تابلو در یک مسیر آرام و ملایم سوق دارد. فُلت و نی تخدیری است طبیعی در مغز انسان و حیوان، یا این تخدیر را در مغز انسان ایجاد می کند و آن را به سرسرای آرامش هدایت می کند. رنگ آبی دارای مزه ی شیرین است. بسته بندی های شیر با رنگ های سفید و آبی است. بسته بندی های قند و شکر هم سفید و آبی است. چیزی است که در همه جای دنیا که با فرهنگ رنگ زندگی آن ها توأم شده به وفور دیده می شود. آبی در فکر و روح ما داخل می شود و با روان ما پیوند می خورد و تا اعماق و انتهای روح اثری آرام می گذارد. آبی رنگ رستاخیز است. شما رنگ آبی را دوست دارید، انسانی صمیمی و خرسند هستید. آرام و با صفا هستید و دارای روح بزرگ. رنگ آبی شکیبایی و صفای باطن را معرف است. ایمان عمیق، عشق روحانی، ملکوتی و لاهوتی و رمانتیک در آبی دیده می شود. و می تواند آبی تا دوردست های خاطرتان پیش برود. رنگ نارنجی جذاب ترین جلوه ی آبی را نمایش می دهد. آبی در کنار نارنجی به جذاب ترین چهره ی خود می رسد. رنگ پرواز در آسمان بیکران است. دریای آزاد، ذرات به هم پیوسته آن اتحاد را معنی می کند. آب به قول فروید و یونگ که می گویند: نهاد ولادت است. در آغاز قرن ۱۸ موج پنجره ها با شیشه های آبی رنگ و ارغوانی سراسر اروپا را فرا گرفت. تابلویی است از ونسان ونگوگ باز با نمایش آبی و نارنجی، نارنجی ها که گل های آفتابگردان هستند و نشانی از خورشیدِ آسمان و تقدس دارد و آبی به عنوان زمینه یا پس زمینه ی نارنجی انتخاب شده تا نارنجی خودش را بهتر نشان دهد. نارنجی در کنار آبی جذاب ترین چهره ی خود را دارد و همان طور که عرض کردم آبی در کنار نارنجی دارای یک اثر آرام کننده و خواب آور است. این اثر متعادل کننده است و روی غدد لنفاوی اثر می گذارد. در پزشکی این اعتقاد وجود دارد که برای بیمارانی که تب شدید دارند اتاق آبی رنگ مناسب است. می گویند آبی برای مدت کوتاه فشار خون را میزان می کند و از شدت ضربان قلب می کاهد و شمارش تنفس کمتر و آرام می شود. وجود کاشیکاری های مساجد بی دلیل نیست و ارتباط انسان و آسمان یعنی این مکانِ خدا کاملاً روشن فکرانه انتخاب شده است و این تصویر رنگی کهن، الگویی یعنی از داخل ناخودآگاه انسان است به سوی جهان خارج، یعنی گنبدها و کاشیکاری ها شفافیت های جوی جاودانه را نمودار می سازد. چیست در زمزمه مبهم آب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ، چیست در بازی آن ابر سپید؟ روی این آبی آرام بلند، که ترا می برد این گونه به ژرفای خیال (به یاد مشیری). اگر گوسفندی فرار کرد او را با آواز نی برمی گردانند.
بحث آبی را با شما داشتیم حالا می پردازیم به یک رنگ دیگر. البته من با چه رنگی بحث را آغاز کردم مهم نیست بلکه با یک رنگ آرام شروع کردم. حالا می پردازیم به بحث یک رنگ گرم، قرمز را برای شما تعریف می کنیم تا ببینیم که از دنیای سرخ چه استفاده ای می برند. سرخ دارای طول موج ۵۵۰ تا ۵۸۰ میلی میکرون است و این طول موج در واقع بالاترین قدرت رنگی را نمایش می دهد و باید منتظر باشیم که قرمز هم حرف های خودش را بزند. رنگ قرمز با صدای ترومپت با صدای ساکسیفون صدای کلارنت یک صدای خیلی هیجان انگیز و تمام اعمالی که سرخ به خاطر حضورش در مقابل ما انجام می دهد، بر اساس همین طول موجی است که دارد. رنگ سرخ رنگ خون است، رنگی که از من به من نزدیک تر است. سرآمد همه ی رنگ ها از نظر طول موج است. کره ی مریخ سمبل جنگ است خشم و هیجان و هیاهو. رنگ سرخ رنگ مریخ و جنگ است. رنگ سرخ به طور کلی رنگ هیجان است در مسیر مثبت یا منفی و این بستگی به ما دارد که از این سرخ در کجا استفاده کنیم. اگر شما توجه داشته باشید و تجسم کنید که در یک منزل در فصل زمستان هوا بسیار سرد است و اتاقی را تجسم کنید که خانواده در آن نشسته اند، بخاری از نوع و جنس علاءالدین روشن کردند و بچه ها دور تا دور آن نشسته اند و مشق های خود را می نویسند و بزرگان به کار خودشان مشغول هستند و غذایی سنتی هم روی بخاری در حال گرم شدن است. هوای مطبوعی است که هوای بیرون نمی تواند سرمای خود را نفوذ دهد و این گرما گرمای مطبوعی است. این کاری است که آتش انجام می دهد. حالا اگر این علاءالدین و این بخاری گرم نشود و نفتش روی زمین بریزد و گلیم و فرش و این ها را بسوزاند و یک ماجرایی را به وجود آورد آتش مقصر نیست، این ما هستیم که رفتارمان با آتش دوگانه بود. در بار اول از او به عنوان شخصیتی محبوب و بار دوم از او به عنوان شخصیتی مخرب اسم بردیم، بنابراین برخورد ما با رنگ ها دوگانه است. بود، نبود، خوب و بد، باید رنگ ها را به جا استفاده کرد. این اصطلاح در ترافیک وجود دارد که کسانی که رنگ اتومبیل قرمز را انتخاب می کنند برگ های جریمه زیادی را دریافت می کنند. این ها سرعت زیاد را دوست دارند و قوانین را زیر پا می گذارند، نگاه کنید در شهر و تجربه کنید. نه این که دوستداران رنگ قرمز آدم های خشن و غیرقانونی هستند، آن ها اصولاً سرعت را دوست دارند. دوست دارند تمام برنامه های زندگی شان عملاً اجرا شود و این ها در حد یک پروگرام تئوری باقی نماند. کسانی که رنگ سرخ را دوست دارند انسان های برون گرا هستند، میل به تظاهر دارند، میل به کارهای اجتماعی دارند. تابلویی از شهر ونیز می بینید شهر مشهور به آب، دوستداران به رنگ سرخ میل به تظاهر دارند. فعالیت های اجتماعی را دوست دارند و برای نشان دادن قدرت از هر فرصتی استفاده می کنند. دیدیم که در زیر پای بزرگان قوم قالی رنگ قرمز پهن می کنند که ما اشاره کردیم. نمونه ای است که می خواهد قدرت و شکوه مهمان را و پذیرایی مجلل از او را نمایش دهد. رنگ سرخ رنگ تصمیم گیری است، رنگ سرعت است، رنگ خطر است، رنگ چراغ قرمز است، رنگ ایستادن است، مواجه با خطر است. تابلویی است از هنری ماتیس نقاش امپرسیونیست فرانسوی که عاشق نقاشی های شرق به خصوص ایران بود. قرمز و نارنجی زیباترین جلوه ی خود را نشان می دهند. توجه داشته باشیم که نارنجی با آبی جذاب ترین جلوه خود را نشان دادند، ولی نارنجی در کنار قرمز زیباترین جلوه خود را نشان می دهد. نارنجی و قرمز دو رنگ هارمونیزه یا هماهنگ هستند. یعنی به قول خودمان می گویند این دو رنگ به هم می آیند. اصطلاح آمدن اصطلاح خیلی مختصر و کوچکی است، برای این دنیای بزرگ هماهنگی رنگ ها. رنگ سرخ ایجاد هیجان می کند ضربان قلب را تندتر می کند، و به انسان یک هیجان ارائه می دهد و شوق و اشتیاق و دیدن.
کسی که از مجموعه ای که در اختیار دارد رنگ قرمز را انتخاب می کند، انسانی است که روحیه ای بسیار قوی و ورزشکارانه دارد. و اگر چنان چه در دومین انتخابش یعنی بعد از انتخاب قرمز رنگ دیگری را انتخاب کند و آن رنگ، رنگ نارنجی باشد تعادل روحی مناسب و مسلمی دارد و دارای قدرت فکری شگرفی است. ولی چنان چه کسی رنگ قرمز را دوست داشته باشد و به عنوان دومین رنگ رنگ آبی را انتخاب کند به عدم تعادل روحی متهم است و به این ترتیب ما به یک رنگ قرمز هم اشاره کردیم. عرض کنم که حالا بد نیست که یک مقداری هم از آکروماتیک ها صحبت کنیم، یعنی از خاکستری و سفید و سیاه. آن چه که خدمت شما گفتم عدم دیده شدن این رنگ ها یا این پدیده های طبیعی یعنی سفید و سیاه و خاکستری در رنگین کمان دلیل عمده ای است که جزو رنگ ها نمی دانند. تئوریسین ها به این ها رنگ های خنثی یا بی رنگ ها می گویند و یا آکروماتیک ها برخلاف کروماتیک ها. سیاه و سفید و خاکستری هستند که هر سه را ما با هم مقایسه می کنیم. کسانی که کوررنگ هستند و از این موهبت الهی برخوردار نیستند تمام دنیا را سفید و سیاه و خاکستری می بینند. از حدود ۶ میلیون جمعیت دنیا حدود یک میلیون کوررنگ هستند، یعنی قرمز را سیاه می بینند، اگر طول موجش بالا باشد آبی را خاکستری روشن می بیند اگر طول موجش پائین است خاکستری را همان گونه می بیند که هست. تنها چهره ی واقعی رنگی که می بیند خاکستری ۵۰، ۵۰ است این ها من هم به یک نقطه اشاره کنم که کوررنگی در انسان بعدها یکی از گرفتاری هایی است که می شود جلوگیری کرد. ازدواج های فامیلی، دخترخاله با پسرخاله دخترعمو با پسرعمو که عقدشان در آسمان ها بسته شده در زمین گرفتار می شوند. بنابراین همین جا این اخطار پزشکی را جسارتاً از بنده بپذیرید. آن قدر عاشقانه جلو نروید بنابراین کوررنگ ها معمولاً عوارض مختلفی دارند که یکی از آن ها همین است که ازدواج فامیلی در اروپا مطلقاً الان انجام نمی شود. یک گروهی هم ما داریم که برای پاره ای از رنگ ها کوررنگ هستند مثلاً اختلاف بین قرمز و نارنجی نمی تواند ببینید، بین ماها الآن زیاد است. گاهی می گوئیم این چیست این چه رنگی است می گوید آبی است در حالی که باید می گفت سبز است یا این که سبز آبی را با آبی نمی تواند تشخیص دهد. ورزش های دیداری یا چشمی باعث می شود که ما بتوانیم این ها را تشخیص دهیم که یک آبی چه وقت آبی است و یک سبز یا سبزآبی چه وقت؟ یک هنرمندی که با رنگ سر و کار دارد باید بتواند که انواع و اقسام آبی ها را حتی آن هایی را که خیلی نزدیک به رنگ های دیگر است را تشخیص دهد. پس عرض کنم که ما از آکروماتیک ها صحبت می کنیم از بی رنگ ها. بی رنگ ها یک دنیای دیگر هستند. شما حالا فرض کنید چند لحظه کوررنگ هستید. خدا را شکر که کوررنگ نیستید، صدای سفید و سیاه و خاکستری دیگر نه پیانو هست نه فلوتی نه آکاردئونی. دنیای سفید و سیاه و خاکستری سازهایی کوبه ای است. موسیقی اش متفاوت است از سازهای دیگر دنیایش دنیای دیگر است. اگر با شدت نواخته شود از یک شور و اشتیاق صحبت می کند اگر آرام نواخته شود از خاکستری صحبت می کند و اگر مطلقاً نواخته شود از سیاه صحبت می کند. سکوت اگر سکوت نباشد صدا نیست. سکوت در موسیقی جایگاه بزرگی دارد با دایره سیاه هم مشخص می شود و سر و صدای زیاد هیجان و قدرت سیاه و سفید را نمایش می دهد. اگر آرام نواخته شود از رنج و اندوه و غم انسان ها صحبت می کند. اگر صدا گوش فلک را کر کند به قول معروف از یک شادی یک سرود صحبت می کند. در اصطلاح می گویند اگر کسی زیاد سر به سر شخصی بگذارد طرف می گوید بس است خونم را سیاه کردی، کنایه از شدت عصبانیت است. ما عصبانیت را نمی توانیم با قرمز نشان دهیم البته قیافه سرخ می شود و چهره سرخ گون می شود ولی مشکی یا سیاه این جا قدرت وسیعی دارد. در تلویزیون های سفید و سیاه باید فقط سازهای کوبه ای نواخته شود می گویند فیلم های خیلی خوب لازم نیست رنگی ساخته شود. فیلم های خیلی خوب را می توان سفید و سیاه ساخت. و فیلم هایی که نیاز به یک مقدار قدرت زیاد دارد باید رنگی ساخت. در سفید و سیاه قدرت رازآلود و وهم انگیز نهفته است. وقتی مسافری از سفر برنمی گردد می گویند مثل این که پشت سر او کاسه یا دیزی سیاه شکسته اند، سیاه رنگی جدی است. ما با سیاه نمی توانیم عوامل موجود در آن را تشخیص بدهیم در یک فضای سیاه همه چیز مبهم است به همین جهت خطر جدی است سفید طول موجش از همه رنگ ها بالاتر است به همین جهت هم در بی کلام ها قرار می گیرد یعنی بالاترین طول موج در بی رنگ هاست. بهداشت، پاکی، صداقت، از ویژگی های رنگ سفید است. اگر ما این جا به آن می گوییم رنگ سفید ناچاریم. عادت نکردیم که بگوییم بی رنگی سفید و سفید نشانه هایی از خلوص دارد. سفید در کنار سیاه است که می تواند بهتر خود را نشان دهد، بدون حضور مشکی یا سیاه، سفید معنی به خود نمی گیرد. سفید اصلاً حضور ندارد بدون حضور سفید تیره بودن معنی ندارد. سفید اکثراً به معنی تولد است. یا واقعی یا احساسی قبل از وقوع مرگ سیاه خود مرگی است، نابودی است. بسیاری از تابلوهای زیبا را نمی توان با سیاه نمایش داد ولی بسیاری از تابلوهای وهم انگیز را هم نمی توان با رنگ نشان داد. بدون تردید الآن سؤال و جواب های زیادی در این سالن هست که ما وعده می دهیم که اگر وقتمان کامل بود جواب خواهیم داد. در خور دانایی و توانایی خودمان من می خواهم از یک رنگ دیگر با شما صحبت کنم و آن رنگ بنفش است. رنگ بنفش برخلاف آن چه که می گویند رنگ سرد است چنین چیزی نیست که ما در جزوه های رنگ می خوانیم که رنگ ها دو دسته هستند گرم و سرد. گرم ها قرمز، نارنجی و زرد و سردها بنفش نیلی و آبی. این یک دروغ است، چگونه ممکن است که سبز با داشتن زردی که گرم است و آبی که سرد است مجموعاً یک رنگ سرد شود چگونه ممکن است که بنفش با آبی و قرمز مخلوط شده با وجود رنگ قرمز به آن بگوییم رنگ سرد. چگونه ممکن است نیلی را که ۲۰ درصد قرمز دارد و ۸۰ درصد آبی دارد به آن بگوییم رنگ سرد. این ها غلط هایی است که ما در کتاب ایتن متأسفانه به وفور می بینیم، این برای دوران ۶۰ سال پیش است مربوط به جنگ جهانی دوم است. من به کرّات در صحبت هایم گفته ام که نباید کتاب ایتن در دانشگاه ها تدریس شود. کتاب خوبی است ولی ما می دانیم دانشجویان ما وقتی می خواهند فکر کنند و به دانشگاه وارد شوند طبعاً می روند روبه روی دانشگاه و کتاب های رنگ را که ایتن هم جزعی از این هاست، می خرند، می خوانند. خیلی خوب است ولی فقط برای آن مرحله. اگر قرار باشد این دانشجو وارد دانشگاه شود، تازه دوباره در مبانی اش رنگ ایتن تدریس کنند شاید او ده بار برای کنکور این کتاب را خوانده باشد. استاد باید درس دیگری بدهد غیر از ایتن. کتاب خوبی است به عنوان مبانی قبل از ورود به دانشگاه. خوب بنفش را شروع می کنم. در کنار زرد جذاب است اگر می خواهید از بنفش به عنوان یک اثر یا عاملی از یک اثر استفاده کنید. در کنار زرد بدانید که بالاترین حد تضاد و نهایتاً جذابیت خودش را می دهد. زرد هم همین طور زرد در کنار بنفش جذاب ترین چهره خود را نشان می دهد اصولاً این جذابیت به خاطر این به وجود می آید که یک رنگ، گرم است و یک رنگ، گرم نیست. ما بنفش را ولرم می دانیم چه اشکالی دارد وقتی رنگ گرم داریم و رنگ سرد داریم بنفش را می توانیم رنگ ولرم بدانیم. مخلوطی است از آبی و سرخ آیا این رنگ را دوست دارید. شما با سرد و گرم روزگار می سازید، شما با آب و آتش کنار می آیید، شما آدم محافظه کاری هستید.
با صدای پیانو برابر است. پیانو با دل در گام ماژور هیجان انگیز و در گام منور آرام در دستگاه های موسیقی ایران در هفت دستگاه، دو دستگاه. ماهور برای هیجان و همایون برای آرامش، بنفش این دو خصلت را با هم نمایش می دهد. طبق نظر پرفسور ماکس سوشر روانشناس و روانکاو و پایه گذار رنگ درمانی در اروپا هیجان و حرکت قرمز در کنار سکون و آرامش آبی موازنه ایجاد می کند. دوستداران بنفش از نظر روحی بسیار معتدل هستند. اصطلاح محافظه کارانه بودن در رنگ بنفش کاملاً مشهود است. حفظ موقعیت در کنار رقیب خودش آبی در کنار قرمز و قرمز در کنار رقیبش آبی حفظ تعادل و موقعیت، سیاست بنفش است. در انتخاب رنگ ها اگر اولین انتخاب شما بنفش باشد. روح و روان شما بر اساس فانتزی و رویا پایه گذاری شده است. کسی که بین سرخ و آبی قرار گرفته نمی تواند یکی از این ها را انتخاب کند و مجبور است این ها را انتخاب کند تا یک امنیت فکری داشته باشد انسانی است که در بین رویا زندگی می کند. رؤیای سرخ رویای آبی، هیچ هنرمندی نمی تواند فارغ از رویا باشد نویسنده، نقاش، شاعر، موزیسین، نمایشی، سینماگر، همه و همه. در دنیایی از رؤیا زندگی می کنند و بنفش دنیای رویا را نمایش می دهد. بود و نبود، بودن گرما و نبودن گرما، بودن سرما، نبودن سرما در اصطلاح به این رنگ فرانسوی ها ملوان کولیا می گویند (رنگ رویایی). کسی که این رنگ را دوست دارد یعنی در تعادل روحی زندگی می کند. همان طور که یک ماده غذایی را می شود کنسرو کرد و تحت هر شرایط جوّی مدت مدیدی حفظ کرد. یک انسان هم می تواند کنسرو نشود. یک انسان می تواند کنسرو شود و تحت هیچ شرایطی افکار و عقاید خود را از دست ندهد.
کنسرو ماتیو است، محافظه کار است. خیلی از ماها محافظه کاریم محافظه کاری هم یک نوع و روشی است که انسان انتخاب کرده البته چون از رنگ صحبت می کنیم شاید انتخابش دست ما نبود. ما این گونه از طرف ساختار مولکولی فیزیولوژی خودمان گرایش داشتیم به این کیفیت محافظه کارانه. اگر شما جزو آن دسته از کسانی هستید که هیچ علاقه ای به این رنگ ندارید، احساسات پر از فانتزی دارید ولی دوست ندارید که همه آن ها به حقیقت بپیوندند. از اجتماعات دوری می کنید و رابطه با مردم را کم می کنید و ترجیح می دهید در دنیای خودتان باقی بمانید. می بینیم که رنگ نیز با همه ی اسرار و جاذبه خود بهانه ای بیش نیست برای شناخت بیشتر و بهترِ او که این نعمت را در اطراف ما فراهم کرد. خوب است هم صدا با مولانا شویم و با هم بخوانیم.
در غیب هست عودی
کاین عشق از اوست دودی
یک هست، نیست رنگی
که از اوست هر وجودی
می بینیم که رنگ هر چه هست بازیچه ای ست در ذهن و چشم انسان، انسانی که مبهوت و متحیر و سرگردان و بی همزبان است و چقدر دلنشین و مغتنم است این بازی کودکانه بزرگان. متشکرم
من این برنامه را در دو قسمت تنظیم کردم یک قسمت مبانی، که این بود و یک قسمت دیگر که باید عمیق تر به آن پرداخت که انشاا... در یک جای دیگر و شاید از همین جا بتوانیم از مباحث خیلی پیشرفته رنگ ها با شما صحبت کنیم و نمونه های قشنگ تری را برای شما نمایش دهیم. من نمی دانم در برنامه امروز برای پرسش و پاسخ مطلبی گنجانده شده یا نه جناب آقای بریمانی می توانند این مطلب را بدهند ولی به هرحال ما این آمادگی را داریم اگر سؤالی دارید بنویسید و من جواب شما را خواهم داد.
سؤال ـ به چه علت رنگ سبز آبی از کمرنگ تا پررنگ به شدت برای من زیباست اما آبی لاجوردی (آبی مایل به سرمه ای و بنفش) که در واقع جزء رنگ آبی تیره است به شدت مرا رنجور و عصبانی می کند؟ من فکر می کنم سؤال هایتان خیلی زیاد است من به چند سؤال از این ۵ تا ۶ سؤال پاسخ خواهم داد. من از رنگ سبز صحبت نکردم یعنی فرصت نشد نمی دانم چرا. سبز رنگ مطالعه است، رنگ کتابخانه است. میز کنفرانس میزی است که از همین رنگ البته سبز روشن استفاده می کنند. سبز رنگ اطاق مطالعه است. ما محکوم هستیم به این که کلمات را به رنگ که نوشتیم از روی سفید جدا کنیم و بخوانیم. در آغاز این گونه بود که سفید چون متضاد با سیاه است پس آن رنگ را آسان می کند، چون مخالف هم هستند، در نتیجه وضوح بیشتری می شوند و ما می توانیم نقطه های خیلی ریز را هم ببینیم ولی بعد رسیدیم به این که خوب اگر قرار باشد ۷ یا ۸ ساعت از این کتابی را که آن مشکی روی سفید نشسته استخراج کنیم و بخوانیم چشم خسته خواهد شد. بنابراین گفتند که اگر، گیاه سبزی در اتاق خود داشته باشید، رومیزی سبزی در اتاق خود داشته باشید دیوار و پرده سبزی داشته باشید که هنگام خواندن رنگ مشکی همگام با رنگ سبز تزریق شود به چشم شما و شما می توانید ساعت های بیشتری را مطالعه کنید. خیلی مهم است به جای این که دارو بریزید در چشمتان و ماساژ دهید و غیره، اگر شما رنگ سبز را مدتی نگاه کنید چشمتان آرام خواهد شد. امتحان کنید تمام درمان های انسان در خودش هست، نهفته است این مطلب را پزشکان گفته اند و من راوی هستم.
بگردید و پیدا کنید. لزومی ندارد که ما چشممان را خسته کنیم شما به یک پرده یا یک منظره سبز یا یک تابلوی سبز نگاه کنید ۲ یا ۳ دقیقه، بعد ببینید بهتر می توانید به مطالعه ی تان ادامه دهید. خوب این خیلی مهم است، مثلاً شاید ما مجبوریم ۵ تا ۶ ساعت بخوانیم بنابراین در اتاق پذیرایی، که اکثراً عادت داریم به رنگ سفید باشد خیلی خوب است از بابت این که هر کسی که مهمان ماست دیگر رنگی را که ما دوست داریم به او تحمیل نکنیم، مثلاً ما رنگ آبی را دوست داریم، اتاق پذیرایی آبی است ولی دوست ما از آبی بدش می آید. دو دقیقه هم نمی توانیم بنشینیم و با هم صحبت کنیم سفید یا سیاه یا خاکستری که خنثی هستند اصولاً این شانس را به ما می دهند که کسی نتواند زود اظهارنظر کند. خیلی ها دوست دارند ماشین سفید داشته باشند، آن هایی که می دانند که فروشش بهتر است به آن ها می گویم ماشین سفید فروشش بهتر است. هیچ کس نمی تواند بفهمد که شما چگونه اید و یا چگونه فکر می کنید. ولی شما ماشین نارنجی داشته باشید تا همه بگویند تاکسی، تاکسی، بعد هم تفسیرشدنی است ماشین قرمز، ماشین آبی، ماشین سبز، ماشین زرد همش تفسیرشدنی است، با ماشین سفید یا سیاه یا خاکستری راحت هستیم. اتاق پذیرایی می گویند سفید اگر دوست دارید و به جهت این که مردم همه راحت پذیرایی شوند منتها به این سفید یک کمی زرد اضافه کنید. تبدیل می شود به یک نخودی یا تبدیل می شود به یک یخچالی، سفیدیخچالی. دیگر آن زهرش گرفته می شود، کدام زهر؟ یعنی طول موج سفید خیلی بالاست و آلودگی رنگی در خود دارد، شما نمی توانید در یک اتاق سفید ساعت ها بنشینید امتحانش کنید، نخودی کنید آن را یا یک کمی متمایل کنید آن را به کرم، بنابراین از شما سفید را که دوست دارید نمی گیرند. ولی فکر چشم را هم بکنید بنابراین اگر سابق معمارها می آمدند اگر خانه های یک دست می ساختند و یکی را آبی رنگ می کردند یکی را قرمز، یکی را نارنجی برای این که هر کسی هرکدام را دوست دارد بخرد. حالا دیگر همه نخودی است که هر رنگی را که خودت دوست داری بزنی.
سؤال ـ اگر هماهنگی یا به روایتی نوعی یک رنگی از کمرنگ تا پررنگ در اثاثیه منزل باشد بهتر است یا تنوع رنگ ها؟ سؤال خوبی است، ببینید اگر ما زیاد از رنگ نمی دانیم و برای این که کمتر خطا کنیم، هر رنگ را که بیشتر دوست داریم با روشن و تیره هایش وارد کنید در محیط های کاری تان، آبی، آبی های خیلی کم رنگ خیلی پررنگ. اگر قانون رنگ را نمی دانیم این قانون رنگ روشن و تیره جواب همه را می دهد. شما اگر یک کت و شلوار سرمه ای می پوشیدید یک پیراهن آبی مجازید بپوشید یعنی زیبایی توانستید ایجاد کنید. پس خطا نمی کنید روشن و تیره های هررنگ در هر مجموعه زیباست. الآن می دانید آخرین کاری که در رنگ آمیزی خانه ها می کنند چیست؟ اولاً دیگر یک اطاق زرد باشد یک اطاق آبی یک اتاق سبز باشد نیست، البته این کار هم مشکل است یک دیوار را می گیرند از یک آبی پررنگ می روند به یک آبی کم رنگ روی یک دیوار، مثل این که به بخشی از این دیوار نور تابیده است نوری وجود ندارد شب، ولی نور تابیده یک دیوار را می گیرند از قرمز می رود به صورتی کم رنگ نقاشی اش خیلی مشکل است. اجازه بدهید فعلاً من این را داشته باشم تا ببینم چه کار می کنم.
سؤال ـ نظریه های موجود در مورد رنگ قهوه ای چگونه است؟!
ـ ما یا رنگ را گرم می دانیم یا سرد. رنگ گرم طول موجش بالاست، ایجاد هیجان و قدرت و انرژی و پتانسیل و کار و کوشش و نیرو و توان و شَعَفُ و این هاست ادبیاتش این است، بنابراین اگر کوچک ترین تمایلی به قرمز است جزء قرمز است. اگر رنگی را می بینید در جایی و نمی دانید چه رنگی است ولی احساس می کنید در آن قرمز به کار رفته جزو قرمز بگذارید با طول موج بالا و بررسی کنید. قهوه ای از قرمز به علاوه زرد به علاوه سیاه به وجود می آید یک راهش قرمز به علاوه زرد به علاوه سرمه ای، آبی سیر شما در این مجموعه که قرمز است زرد است و سرمه ای، اگر زرد را زیاد به کار ببرید قهوه ای زرد است که از خانواده ی زرد می باشد اگر قرمز زیاد به کار برده شده با مجموعه قرمز، اگر سرمه ای زیاد بکار برده شده، قهوه ای سرمه ای خواهد بود. می توانید بسازید. نظریه های مختلف در مورد قهوه ای این است که اگر در قهوه ای قرمز زیاد به کار رفته باشد جزو رنگ گرم است اگر به زرد نزدیک باشد جزو رنگ های سرد است و اگر به سرمه ای نزدیک باشد، به سیاه نزدیک است.
سؤال ـ خدا چه رنگی است؟ خیلی جالب است خدا چه رنگی است؟ ما همه ا ین کارها را به دستور او انجام می دهیم ما که هستیم جز اراده و مشیت الهی. بنابراین اگر بگوییم خدا چه رنگی است؟:
۱) هر رنگی که شما دوست دارید آن رنگ خداست، به نظر من نباید هیچ کدام از این رنگ ها را به خدا اختصاص دهیم یعنی اگر زرد را فیلمی یا کارگردانی رنگ خدا می داند به نظر من این اشتباه است. زرد هم رنگ شور و اشتیاق و هم رنگ تنفر است، شنیدید این را. هیچ کدام از این رنگ ها نیست هر کدام از این رنگ ها باشد از منزلت و مقام و معنویتش پایین می آید برای این که این بازیچه ظاهر انسان است برای خدا نیست. ولی ما می خواهیم خدا را نمایش دهیم، چگونه نمایش دهیم؟ بستگی به این دارد که شما خدا را چگونه می بینید. آن گونه که خدا را می بینید یکی از این واژه های رنگ هست می توانید آن را پیدا کنید؟ خدا هیچ رنگی ندارد. حداقل می توانیم بگوییم سفید روشن است. این نظریه من است؟ نمی خواهم رنگی را اختصاص دهم، نمی شود، یا آن رنگی که در ذهن شان هست.
سؤال ـ چگونه رنگ ها به آلات موسیقی نسبت داده شده اند؟!؟ داستان بسیار قدیمی است این جا موزیسین های خوبی هستند مرا بیخشید فراموش کردم از همکاری آقای فکوری و نوروزی تشکر کنم که دو موزیسین خیلی خوب دانشگاه هستند و انشاءالله برنامه های خیلی قشنگ قوی برایتان تدارک ببینند. عرض کنم که در قدیم که نت ها را می نوشتند برای این که نت های خوب را موزیسین تشخیص دهد هر خط حامل را به یک رنگ می کشیدند، قرمز، زرد، نارنجی و سبز. و هر کدام از نت ها را همه با یک رنگ می نوشتند که قاطی نکنند، این جزو اصول نوشتن قدیمی نت بود. در مورد رنگ ها که چگونه با موسیقی ارتباط دارد؟ وقتی شما از یک موضوع هیجان انگیز صحبت می کنید باید موسیقی آن هم هیجان انگیز باشد. پس شما نمی توانید از یک موضوع هیجان انگیز صحبت کنید که رنگتان آبی باشد. شما نمی توانید یک عنصر هیجان انگیز را با صدای فلوت نمایش دهید. ضعیف است این کار. رنگ ها دقیقاً در گام ماژور یعنی خیلی هیجان انگیز و گام منور یعنی خیلی آرام بخش تقسیم بندی نشده خیلی جالب است، اولین درس در کلاس رنگ این است یعنی گام رنگی، گام رنگی عبارت است از هفت رنگ متوالی که منظماً تکرار می شود. قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی، بنفش، همیشه این طوری است. هیچ وقت این ها بهم نمی خورد. اگر بروید کلاس موسیقی اولین حرفش این است کام صوتی، گام صوتی عبارت است از هفت صوت متوالی که منظماً تکرار می شود، دو، رِ، می، فا، سل، لا، سی، خوب این اولین نشانه هایی ا ست که این ها با هم ارتباط دارند. بعد رنگ ها را به رنگ گرم و سرد تقسیم می کند. باز هم به یکی از اشتباهات رنگی اشاره می کنم:
رنگ ها هم گرم هستند هم سرد هستند هم ولرم. در موسیقی هم به همین صورت است، هر کدام از گام های گرم قرمز و زرد و نارنجی است. در موسیقی هم چند پرده و نیم پرده را با خود می برد. خیلی، با موسیقی می رویم به جلو ولی یک جایی از هم جدا می شوند، یک جای دیگر ما نمی فهمیم چی شده آن کنتراست ها یا تضادی که ما از آن صحبت می کنیم. اساس بدون تردید موسیقی کنتراست هاست. اگر کنتراست ها نباشد صدای بالا، صدای پایین یا سکوت نباشد و هیجان اصلاً موسیقی معنی ندارد، خوب به همین جهت انسان دوست دارد که از این عوامل برای زندگی بهترش استفاده کند و سینما براساس این موضوعات به وجود آمده تئاتر هم به همین صورت بوده. آن جا اگر ما می گوییم یک رنگ خیلی پررنگ است یا سنگین است در موسیقی هم می توانیم مترادفش را پیدا کنیم. ببینید بعضی از سازها با بعضی از رنگ ها برابر است سبز برابر است با ویولون. روزی، روزگاری گفتند که ویولون ها در سازها است یعنی شما می توانید با ویولون همه آهنگ ها را بنوازید و الآن می گویند پیانو. ساز کوبه ای را دیدید یعنی سفید و سیاه دنیای دیگری دارد. صدایش هم یک دنیای دیگر است قبول کردید و این را قبول دارید، این آزمایش را آزمایش از ما نیست ما راوی هستیم، هر مقداری که شما حوصله داشته باشید من این جا هستم.
سؤال ـ اگر شخصی رنگ نارنجی را دوست داشته باشد و همزمان با آن رنگ قرمز و سپس آبی و در آخر رنگ های آکروماتیک را چه ویژگی اخلاقی دارد؟!؟
ـ شما همه چیز را دوست دارید خوشا به حالتان شما سعادتمند هستید. ما همه گرفتاری مان این است که چرا این رنگ را دوست داریم کسی به ما بگوید که ما چرا این رنگ را دوست داریم شما انسان خوش اخلاقی باید باشید. آدم ها اخلاق های مختلفی دارند، یک نفر از دوستان شما آبی را دوست دارد، یک اخلاقی دارد و دیگری نارنجی را دوست دارد یک اخلاقی دیگر دارد، نه این که این هایی که نارنجی را دوست دارند این اخلاق را دارند. یعنی شما با آدم های متفاوتی برخورد می کنید که رنگ های مختلفی را دوست دارند اگر شما همه رنگ ها را دوست دارید همه این آدم ها را دوست دارید اخلاقی دارید که آدابداسیون یا ارتباط برقرار می کنید با آن ها، شما آدم بسیار هوشمندی هستید. یعنی این که ما بتوانیم با همه با زبان آن ها صحبت کنیم چیزی را که آن ها دوست دارند ما هم دوست داشته باشیم ما خوشبخت هستیم. خدا کند طبیعت و دنیا بر این روال حرکت کند.
سؤال ـ آیا سلیقه های افراد درباره رنگ های مختلف در دورانهای مختلف فرق می کند؟ یعنی شخصی در دو دوران مختلف نسبت به یک رنگ دو نظر متفاوت داشته باشد؟ بله جواب مثبت است. ما هر چه از دوران بچگی به دوران نوجوانی و بعد جوانی می رسیم رنگ های مختلفی را می بینیم و آن را عوض می کنیم یک مدت ممکن است قرمز را دوست داشته باشیم، یک مدت زرد را. معمول بر این است که وقتی سن بالا می رود رنگ ها پخته تر می شود و زمان عملش هم خیلی طولانی تر می شود شاید هم در یک سنین دیگر اصلاً فاتحانه بگوییم نه ما این رنگ را دوست داریم. پیکاسو این کار را کرد و ثابت کرد در دو دوره از زندگیش در یک دوره پنج سال آبی ها را دوست داشت، آدم عجیبی باید باشد. پنج سال با آبی ها زندگی کرد. صدها تابلو کشیده فقط آبی ها، خوب دورانی آرام بخش داشته اگر به افسردگی مبتلا نشده باشد بلافاصله دوران قرمزش را شروع کرده، ۶ سال با قرمزها کار کرده تابلوهای قرمز کم رنگ، پررنگ تنها نقاشی است که این کار را کرده، حتماً احساس می کرده که این رنگ را دوست دارد و گرنه نمی توانسته با این رنگ کنار بیاید.
سؤال ـ آیا بافت ها هم رنگ به خصوصی دارند مثل بافت نرمی، زبری و... نمی دانم این خانم یا آقا کی باشند اگر دانشجوی دانشگاه باشند می دانند که بله بافت ها را هم در کلاس مبانی بررسی می کنند. مثلاً وقتی یک ابریشم را در کنار یک گونی قرار می دهیم یعنی متضادند. بافت گونی یک رنگ را می تواند پیدا کند که بافت ابریشم آن رنگ را ندارد. هر چه بافت ضخیم تر، خشن تر، درشت بافت تر باشد به تیره تر و رنگ های گرم تبدیل می شود هرچه بافت نرم تر باشد به فرم های نرم تر که آبی ها باشند و فرم های نرم که دایره ها باشد تبدیل می شوند.
سؤال ـ با علم به این که رنگ قرمز رنگ گرم و رنگ آبی رنگ سرد و آرام است و با پذیرفتن این اصل که اگر کسی بعد از انتخاب رنگ آبی بلافاصله رنگ قرمز را انتخاب کند و بالعکس دارای تعادل روحی نمی باشد؟ چرا کسانی که رنگ بنفش را که ترکیبی از قرمز و آبی است انتخاب می کنند دارای تعادل روحی می باشند؟
ـ ببینید بنفش اصلاً قرمز و آبی نیست، بنفش، بنفش است، وقتی که می گوییم قرمز و آبی این دو رنگ را کنار هم قرار دهیم و نگاه کنیم ما در بنفش همچنین کاری نمی کنیم. بنفش، بنفش است، ترکیبی از قرمز و آبی است. عنایت می فرمایید، بنابراین کسی که بنفش را دوست دارد نمی گوید قرمز را دوست دارد یا آبی را هیچ کدام را نمی تواند انتخاب کند، تعادل را انتخاب می کند و حد وسط را بنابراین ربطی به قرمز و آبی ندارد گر چه ما می دانیم که از کجا به وجود آمده.
سؤال ـ دوستی دارم که کور است. چگونه می توانم به او لذت رنگ ها را بفهمانم؟ آبی را چگونه برایش تصویر کنم، رنگ های دیگر را چطور؟!؟ هیچ کاری نداشته باشید بگذارید به زندگیش ادامه دهد هیچ غصه چیزی را که شما دارید را نمی خورد اصلاً. اگر شما فکر کنید که مثلاً من بگویم که در کازابلانکا یک رنگ هست که این جوری است شما غصه می خورید نه می گویید باشد، چون که نمی دانید چه هست تا وقتی که ما نمی دانیم چیزی هست، نباید هم غصه اش را بخوریم.
سؤال ـ آیا در دنیای رنگ می توان بی رنگی را رنگ دانست؟!؟ آیا در دنیای عقل می شود بی عقلی را عقل دانست، نمی شود خوب چه اسراری دارید خوب ما نمی توانیم بی رنگی را رنگ بدانیم وقتی ما می رویم یک کیلو رنگ سفید بخریم به فروشنده نمی گوییم که یک کیلو بی رنگی سفید بده به ما می خندند می گویند این ت تمه ی عقلش را هم از دست داده. ما می گوییم یک رنگ سفید، در دنیای رنگ، بی رنگی را لطفاً همان بی رنگی بدانید.
سؤال ـ میزان تأثیرگذاری رنگ ها در ساعات گوناگون شبانه روز و نیز حالات مختلف درونی انسان ها متفاوت است؟ سؤال شد تأثیرگذاری رنگ ها در چه زمانی از شبانه روز بیشتر است؟!؟ بله می گویند که شما نزدیکی یا دم دمای صبح می گویند نفس سحر، در اتوبوبان ها راه نیفتید برای حرکت، برای این که خورشید هنوز کاملاً نتابیده و همه رنگ ها دیده نمی شوند همه آن ها با یک خاکستر مخلوط هستند. تصادفات در نزدیکی های صبح و شب بیشتر است چون نور خورشید که وجود دارد همه چیز دیده می شود و همچنین که دریغ کند از ما و نور کمی به ما بدهد خاکستری ها به اجسام اضافه می شود بعد سیاهی ها اضافه می شود و شب فرا می رسد؛ بنابراین می شود گفت که از نظر عکاسی ۱۱ صبح در فصول مختلف بهترین زمان برای عکاسی است، در ساعات روز بله نه تنها در ساعات مختلف رنگ ها تأثیرش فرق می کند آدم ها هم کیفیت هایش هم فرق می کند. شما ساعت یک ظهر باشد گرسنه هم باشید هر چه بگوییم سبز رنگ خوبی است شما می گویید من گرسنه ام است، گرسنگی تأثیر می گذارد در تشخیص شما گرمتان باشد سردتان باشد، شرایط باید مساعد باشد تا شما نظریه بدهید. بنابراین در ساعات مختلف روز این ها تغییر می کند و شما در شرایط مختلف که حضور دارید رنگ ها را مختلف می بینید یک روز یک رنگی را به شما نشان می دهند و می گویند ببینید چه رنگ قشنگی است می گویید من ده بار از جلوی این مغازه رد شدم این پیراهن را دیدم ولی این رنگ را ندیدم.
سؤال ـ لطفاً در مورد مزه رنگ ها هم صحبت بفرمایید؟!؟ اصلاً چرا مزه رنگ ها؟ در رشته گرافیک بحثی است به نام بسته بندی ما می خواهیم در بخشی از یک تئاتر بگوییم که این بسته که این شخص گرفته بغلش و آمده روی صحنه داخلش خون است. خوب اگر بخواهیم فوراً تماشاگر بفهمد که داخل این خون است باید رنگ قرمز بزنیم به آن، اگر نخواهیم بفهمد می توانیم رنگ مخالف بزند، مزه رنگ ها برای فروش مواد غذایی است. شما بسته بندی های نمک را می بینید رنگ زرد دارد و سفید، زرد مزه اش شور است همه جای دنیا بسته بندی نمک سفیدرنگ خود نمک زرد رنگ مزه نمک. شما بسته بندی نمک را چگونه می خواهید نشان دهید سبز، با قرمز باید تجسم کنید با آبی خیلی تجربه کردند روی زرد ایستادند.
چیزهایی مثل پفک اشی مشی و این چیزها اگر بسته بندی زرد نداشته باشد بچه به سراغش نمی رود بنابراین بسته بندی شکلات خارجی را نگاه کنید اکثراً قهوه ای و قرمز چون از قهوه درست شده ولی مزه اش تلخ است چون قهوه تلخ است. این بسته بندی هم قرمز است چون قرمز تلخ است طول موجش بالاست. وقتی مزه شکلاتی را تلخ می دانند رنگ قهوه ای می زنند.
سؤال ـ آیا اکروماتیک ها متفاوت با سازهای کوبه ای گوناگون برابر است؟ موزیسین این جا هست ما با آن ها صحبت هایی داشتیم اکروماتیک ها به جهت این که مشکی یا سفید و یا خاکستری است شدت و حدت این ها فرق می کند. شما وقتی نوار کاست موسیقی می خرید و گوش می دهید می روید یک قهوه و چایی هم درست می کنید می بینید که صدا نیامد می گویید که دستگاه خراب است. یا نوار خالی است. اگر این نوار از یک کمپانی معتبر آمده بیرون شما نباید به نوار دست بزنید شما باید منتظر بمانید، نوار در گام سکوت برای شما می زند. سکوت را گوش بدهید بعد یک دفعه موسیقی شروع خواهد شد.
سؤال ـ موقعیت های منطقه ای و آگاهی چقدر در دریافت اثر از رنگ تأثیر می گذارد؟! برای مثال رنگ قرمز به طور ناخودآگاه فرد ایرانی را به یاد شهر می اندازد و یا رنگ سبز برای ایرانی ها بیشتر بیان گر تقدس است؟!؟
ـ بله در هر منطقه و کشوری رنگ هایی برای خودشان نسبتی دارند ما می بینیم که مثلاً دختری را برای پسری خواستگاری کردند و نامه ای می نویسند برای پدر دختر و آن را در پاکت سبز می گذارید طی مراسمی که پدر دختر بخواند این کاغذ سبز بله مقدس است. برای ایرانی ها یا ایرانی ها همان طور که در تاریخ معماری هست سال های سال کوزه هایی را آماده کردند که سبزه در آن بود و از درب خانه ها آویزان می کردند. رنگ سبز را که رنگ اسلام هست پیروان پیامبر (ص) این را رنگ خوش یُمن می دانند. یک روحانیتی در روح و نفس شما ایجاد می کند این رنگ که شما را معتدل می کند شما نباید آدم خشنی باشید رنگ درب سبز آمد دارد.
سؤال ـ در بحث روانشناسی رنگ ها شما چه توجیهی در تفریط بانوان ما در استفاده از رنگ در سطح اجتماع دارید؟!؟
ـ منظورتان این است که خانم ها با این رنگ لباس هایشان چه می کنند هیچ عوض می کنند. یک بانوی ایرانی چقدر هوشمند است وقتی گفتند که لباست محدود است نمی توانی رنگ های دیگری انتخاب کنی. این ها رفتند در دوخت لباس تغییراتی را ایجاد کردند دوخت که دیگر محدود نیست دوختش را قشنگ تر کردند. چه اشکالی دارد. حالا دیگر فکر کنم بعد از دوم خرداد دیگر رنگ ها یک مقداری آمده و دیده می شود. ما خودمان هستیم اگر رفتار ناهنجار نداشته باشیم.